
آقاي حسين حيدري کاشاني که سال ها توفيق درک محضر حضرت آيت الله بهاءالديني را داشته است، در همين باب خاطره اي نقل نموده است، ايشان مي گويد:
«در يکي از سفرهايي که مقام معظم رهبري به قم تشريف آوردند صبح روزي بود که يکي از دوستان بزرگوار در منزل آمد و فرمود: آقا به منزل آقاي بهاءالديني مي آيند، بيا برويم.
به اتفاق ايشان به منزل آقا رفتيم وارد اتاق منزل شديم، مقام معظم رهبري اظهار لطف و مرحمت فرمود، نشستيم. آقاي بهاءالديني روي تشک با عرقچين نشسته بود، آقاياني در خدمت آقا بودند.حقير خدمت مقام معظم رهبري عرض کردم: آقا! اگر بعضي بعد از نشست مجلس خبرگان، از رهبري حضرتعالي خبر دادند، ما سه سال قبل از فوت حضرت امام عليه الرحمه، رهبري شما را در سر مي پرورانديم. فرمودند: چطور؟ عرض کردم به واسطه فرموده اين مرد و اشاره به آيت الله بهاءالديني کردم و در توضيح آن گفتم در سه نشست که در سه جمعه پياپي که بنده در منزل محضرشان بودم اين مطلب را فرمودند:روزي ابتدا به ساکن فرمودند: فلاني! قضيه قائم مقامي سرنمي گيرد. کسي که ما دلخوش به او هستيم، آقاي خامنهاي است. بنده هم عرض کردم: بله آقا، و رفتم براي اينکه چاي خدمت آقا بياورم فرموده ايشان را يادداشت کردم.هفته بعد روز جمعه حدود ساعت ده صبح فرمودند: “همانطور که ما به شما گفتيم اينها مي خواهند کاري کنند، اما موفق نمي شوند دلخوشي ما به آقاي خامنه اي است.” عرض کردم، بله آقا و بلند شدم رفتم يادداشت کردم و برگشتم. هفته سوم باز به همين مضامين در باره آينده مطلبي فرمودند، من نگاهي به چشم هاي آقا [آيت الله بهاءالديني] کردم، آقا فرمود چه بايد کرد؟ شما تعجب مي کني؟ اما ديد ما اين است، عرض کردم بله آقا.چون سخنم به اينجا رسيد آقاياني که در خدمت آقا بودند خوشحال شدند و تبسم کردند و مقام معظم رهبري نگاهي به آيت الله بهاءالديني کرد، ايشان هم به طور عادي گفته هاي حقير را مي شنيد و سرمبارک در پيش داشت.»